Sosyal Medya

صفحه نخست

!!!فرانسه در آتش اعتراضات

antalya escort sakarya escort mersin escort gaziantep escort diyarbakır escort manisa escort bursa escort kayseri escort tekirdağ escort ankara escort adana escort adıyaman escort afyon escort> ağrı escort aydın escort balıkesir escort çanakkale escort çorum escort denizli escort elazığ escort erzurum escort eskişehir escort hatay escort istanbul escort izmir escort kocaeli escort konya escort kütahya escort malatya escort mardin escort muğla escort ordu escort samsun escort sivas escort tokat escort trabzon escort urfa escort van escort zonguldak escort batman escort şırnak escort osmaniye escort giresun escort ısparta escort aksaray escort yozgat escort edirne escort düzce escort kastamonu escort uşak escort niğde escort rize escort amasya escort bolu escort alanya escort buca escort bornova escort izmit escort gebze escort fethiye escort bodrum escort manavgat escort alsancak escort kızılay escort eryaman escort sincan escort çorlu escort
 
نویسنده: ابومعصوم مجاهد
 
      در فرانسه خیابان‌ها دوباره درهم ریخته است، زیرا فرانسه هرگز متوقف نمی‌شود. دیروز بخاطر قانون، قبل از آن توسط یخن زردها، و حالا هم مهاجران تظاهرات می کنند. این واقعیت که اعتراضات و تظاهرات خیابانی فرانسه درست پس از تلاش واگنر برای قیام در روسیه بود، رقابت متقابل قدرت‌های استعماری جهانی را به ذهن متبادر می‌کند. آیا واقعا قدرت‌های جهانی با هم برخورد می‌کنند؟ مرحوم نجم الدین اربکان می‌گفت که «هیچ چیزیدر سیاست تصادفی نیست». وقتی فیل‌ها همدیگر را لگد می‌زنند، آیا علف‌ها و چمنزارها زیر پا شده لِه می‌شوند؟
     در 27 ژوئن، نائل 17 ساله، تبعه الجزایری-مراکشی، به دلیل عدم رعایت اخطار پولیس برای توقف، توسط پولیس مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد. پس از آن، فرانسه صحنه سخت ترین تظاهرات پس از تظاهرات سال 2005 بود. در فرانسه چه می‌گذرد؟ چرا چنین نمایش هایی وجود دارد؟ فقط مرگ یک جوان نبود که باعث اینهمه تظاهرات و این همه عصبانیت شد. این یک نمایش ساده نبود؛ در واقع این اعتراضات انفجار انباشتگی‌ها و خشم سالهای گذشته بود
      10 درصد از جمعیت فرانسه را مهاجران تشکیل می‌دهند، افرادی که در کشورهای دیگر متولد شده اند. همچنین فرزندان مهاجرانی بودند که در فرانسه به دنیا آمدند، با احتساب تعداد آنها، بیش از 20 درصد از کل جمعیت در واقع اصالتاً فرانسوی نیستند. فرانسه مانند سایر کشورهای غربی استعماری از کشورهای شمال آفریقا و غرب آفریقا مهاجر دریافت می‌کند؛ نرخ رشد جمعیت کشورهای غربی استعمارگر به کمتر یا حتی منفی کاهش می‌یابد، نیاز به نیروی انسانی در حال افزایش است. آنها دیگر طفل به دنیا نمی‌آورند چون به راحتی خود علاقه زیاد دارند. در عوض اطفال، گربه‌ها و سگ‌ها را تغذیه و تربیت می‌کنند. از آنجایی که نرخ رشد جمعیت پایین است، به افرادی نیاز است که در بخش صنعت، خدمات و ارائه خدمات برگشتی کار کنند. این نیاز بشری را به ویژه از کشورهای مستعمره شان تامین می‌کنند و حتی مردم را از این کشورها می‌برند که گویی یک نعمت است. این باعث می‌شود که در دروازه‌هایشان منتظر بمانند و آنها را در آزمون‌هایی مانند زبان و سازگاری/انطباق قرار می‌دهند. در حالیکه نیاز آنها به نیروی انسانی بسیار زیاد است
      وقتی کشورهای امپریالیستی مهاجر و پناهجو نداشته باشند، به ویژه صنایع آنها متوقف می‌شود، تولیدات و بخش خدمات آنها متوقف می‌شود و حتی به افرادی نیاز دارند که کار خودشان را انجام دهند.سایر کشورهای غربی مانند فرانسه، زمانی که نیازشان به مردم افزایش می‌یابد، با کشوری جنگ می‌کنند، از منابع طبیعی آن کشور بهره‌برداری می‌کنند، طلاهای آن‌ها را می‌دزدند، زنان مورد نیازشان را به کشورهایشان می‌برند و در تجارت زنان استفاده می‌کنند و نیروی انسانی را برای کار در بخش خدمات مورد نیاز خود از این کشورها جذب می‌کنند. در واقع، آنها هزاران مغز آموزش دیده در سوریه را که در سال 2012 نابود کردند، به اروپا فرستادند. هزاران کودک در سوریه ناپدید شده اند، به دست مافیای اعضای بدن افتاده اند و بسیاری از زنان مجبور به تجارت زنان شده اند.در دهه 2000 همان مصیبت ها بر عراق و افغانستان آمد.مردمی که از کشورشان بریده شدند و کشورشان غارت شده است، مجبور می‌شوند برای یافتن لقمه نانی به کشورهای غربی مهاجرت کنند. چون شرایط زندگی در این کشورها بسیار سخت است، برای اینکه مهاجران با غربی های "نژاد برتر!" مخلوط نشوند، مجبور می‌شوند در محلات فقیر نشین که ما آنها را به نام گتو می‌شناسیم زندگی کنند
      به همین دلیل این افراد محروم از وطن، تحقیرشده، به چشم حقارت دیده شده، مظلوم و به عنوان افراد درجه 3 یا 4 دیده می‌شوند که به آنها حق داده نمی‌شود، گاهی تظاهرات می‌کنند و برای احقاق حق خود تلاش می‌کنند. این حق خواهی تنها علیه ظلم پولیس نیست، بلکه سابقه ای 300 ساله دارد. یعنی قیام کردن در برابر ظلم 300 ساله. به همین خاطر، حوادث 27 ژوئن 2023 و بسیاری از رویدادهای مشابه در غرب در حال وقوع است
     مرگ نائل در 27 ژوئن که اخطار توقف را رعایت نکرد و سابقه کیفری هم نداشت، در واقع اولین بار نیست. پیش از این نیز ده ها مورد مشابه رخ داده است و بسیاری از مردم در نتیجه استفاده نامتناسب از زور توسط پولیس جان خود را از دست داده اند. چون پولیس فرانسه مانند پولیس ایالات متحده آمریکا حرفه ای نیست، بلکه پولیس آموزش ندیده، دارای صلاحیت های فوق العاده و حق دارد هر زمان که بخواهد تیراندازی کند. استفاده نامتناسب از زور، سبب توجیه عملکرد نیروهای پولیس و عدم توانایی دفاع از افراد مقتول که بطور ناعادلانه کشته می‌شوند باعث افزایش حوادث می‌شود. اعطای اختیارات بیش از حد به پولیس پس از سال 2005 باعث تشدید وقایع در فرانسه شد. در سیاست فرانسه راست افراطی و چپ افراطی وجود دارد، مشخص نیست که مکرون راست افراطی است یا چپ افراطی؛ ظاهراً چپ‌گرا است، اما به ‌ویژه به دلیل سیاست‌های دولتی در عملکردش، مانند یک راست‌گرای افراطی رفتار می‌کند و به دولت دستور می‌دهد تا هرچه زودتر به حوادث فرانسه پایان دهد
در حالی که چپ‌های فرانسه می‌گویند که حقوق مهاجران ضایع است و مهاجران یک واقعیت برای کشور هستند. از آنجایی که جناح راست در دولت نیست، مهاجرانی را تهدید می‌کنند که به خارج از کشور می فرستند با دستمزدهای پایین وظایف فرانسه را انجام می‌دهند و حتی راست هایی را که در توسعه و پیشرفت فرانسه عرق و اشک ریزاندند شکست خواهند داد. گفتمان های زیادی به ویژه علیه ورود مهاجران ایجاد می‌کنند. جناح راست انواع مداخلات پولیس را موجه می‌بیند، به ویژه با بیان اینکه باید اختیارات بیشتری به پولیس داده شود و مهاجران حد و حدود خود را بدانند. راست‌گرایان رفتار نادرست برخی از تظاهرات کنندگان را بیشتر در دستور کار قرار می‌دهند و اعلام می‌کنند که باید با شدت بیشتری مداخله شود. به خصوص پس از شروع این تظاهرات، ادعا می‌شود که ماکرون نرم‌تر عمل کرده و افکار عمومیرا برای اقدامات شدیدتر پس از پایان تظاهرات آماده می‌کند. از آنجا که در میان تظاهرات کنندگان افراد زیادی وجود دارند که عصبانی و خشمگین می‌شوند، برخی حقوق فردی پایمال می‌شود
        حدود یک هفته از شروع وقایع فرانسه می‌گذرد، زیان مالی فرانسه از یک میلیارد یورو فراتر رفت. آسیب های اخلاقی بسیار زیاد است، به ویژه تفکیک و تجزیه در جامعه رو به افزایش است. این تجزیه و جدایی در آینده مشکلات مختلفی را ایجاد می‌کند. اکثر پناهندگان در فرانسه عمدتاً مسلمانان شمال آفریقا هستند. بنابراین مسلمان بودن جوان مقتول، سبب مسلمان بودن شرکت کنندگان در تظاهرات می‌شود. بسیاری از آزادیخواهان فرانسوی نیز از این تظاهرات حمایت می‌کنند و گفته می‌شود که در تظاهرات به جای خشم و عصبانیت باید گفتگو حاکم باشد
       مخصوصا مسلمانان، رفتن شان به مناطق غیر اسلامی مطابق با اسلام نیست؛ یکی از کارهایی است که مسلمان نباید انجام دهد. ما بارها در مقالات قبلی خود در ادراک پست به مسائل مربوط به مهاجران و پناهندگان پرداخته ایم. مردمانی که کشورهایشان استعمار شده، خود شان بی آبرو و بی حرمت شدند، مردمان شان کشته شدند، گرسنه ماندند، مجبور به مهاجرت شدند و از کشورشان بریده شدند، مردمی که عاشق دنیای مدرن هستند، طرفداران غرب می‌شوند و آنها به کشورهایی مانند فرانسه مهاجرت می‌کنند. کشورهای غربی مهاجران را تحقیر، توهین و طرد می‌کنند و غربی ها فراموش نکنند که اینها به سوی خود شان باز خواهند گشت. ما در همین دنیا زندگی می‌کنیم، شاید در کشورهای دیگر می‌جنگیم، آن کشورها را می‌سوزانیم و ویران می‌کنیم. مردم کشورهایی که جنگ را تجربه می‌کنند به کشورهای غربی مهاجرت می‌کنند، روان شان شکسته، کینه هایشان زیاد شده است و مردمی که اول باید خودشان را سیر کنند، این چیزها را فراموش نمی‌کنند. کینه و نفرت خود را به تعویق میندازند و منتظر روزی هستند که حساب بخواهند. هزاران بلکه میلیون‌ها نفر وجود دارند که نفرت خود را به تعویق انداخته اند. این افراد همانند توپی از مشکلات مانند برف کوچی به تدریج بزرگ و بزرگتر می‌شود و در کشورهایی که به عنوان مهاجر به آنجا می‌روند، مشکلات مختلفی ایجاد می‌کنند. زیرا آنها به کشورهایی مهاجرت می‌کنند که به آنان ظلم روا داشته است. به عنوان مثال، افرادی که از الجزایر برای انجام وظایف فرانسوی‌ها به فرانسه آورده شده اند، به دردسری تبدیل می‌شوند که نه تنها فرانسه بلکه کل اروپا را می‌سوزاند. زیرا فرانسه میلیون‌ها نفر را در الجزایر کشت. آیا این فراموش شده است؟ البته که نه
       کشورهایی را که استعمار نموده اید، مطمئناً روزی این را از شما خواهند پرسید. نکته قابل توجه این است که فرانسه که هیچ معدن طلا ندارد 2436 تن ذخایر طلا دارد و کشور مالی که با 866 معدن طلا سالانه 50 تن طلا تولید می‌کند ذخایر طلایش صفر است. فرانسوی‌ها که تن ها طلا دزدیده اند، یک فرد گرسنه ای که را کفشی از بازار خریده است به عنوان یک دزد می بینند، اما خود شان را به جهان حق به جانب اعلام می‌کنند. این حق، روزی به صاحب حق برخواهد گشت. زیرا جهان یک دنیای فرعونی سرمایه داری و ماتریالیستی است که بر پایه قدرت بنا شده است. دنیایی که حق با قوی است و حق با صاحب پول؛ البته ظلم همیشگی نیست. اگر دیروز یک موسی یا یک ابراهیم آن نظام را از بین برد، مسلماً یک موسی از غرب، از کاخ این ظالمان، بیرون می‌آید و آن نظم را از بین می‌برد. ای فرعونیان دست خود را از مردم، کشور، ناموس و اموال شان بردارید
       این مسلمانانی که از امپریالیسم فرهنگی رنج برده اند و از ارزش های خود فاصله گرفته اند به دنبال آرامش در مادیات هستند، ترک معنویات باعث شد که این بلاها به سراغشان بیاید. اما آرامش برای یک مسلمان با یاد خدا میسر می‌شود یعنی فکر کردن به اینکه می‌توان با بنده خدا بودن راضی و مطمئن شد. جستجوی آرامش در اروپا از ایده ها و افکاری است که اروپایی ها بر مردم تحمیل کرده اند. زیرا آنها به بردگان مدرن نیاز دارند. مردمی که روی پای خود خواهند رفت و با دستمزد کم برده می‌شوند. به همین دلیل این افکار را در بین مردم پخش می‌کنند
       در وقایع فرانسه به وضوح می‌توان دید که مردمی که به دنبال آرامش در اروپا هستند برای کسب درآمد به اروپا هجوم می‌آورند و نمی‌توانند درآمد کسب کنند و مورد تحقیر و تحقیر قرار می‌گیرند. هدف افرادی که مسلمان هستند، مهاجرت به محیط هایی است که در آن اذان وجود دارد، به اسلام عمل می‌شود و فرزندان شان مسلمان تربیت می‌شوند. الگوی مسلمانان رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم است؛ او که از مکه به مدینه یعنی یثرب هجرت کرد. همه مقام، منصب و پول را رها کرد و به شهر تمدنی که در آن برادری بود و با اسلام می‌توان زندگی کرد، هجرت نمود. مسلمانان ساکن مکه به حبشه رفتند و با این تصور که سلطان عادلی در آنجا وجود دارد
         بنابراین به جاهایی مهاجرت کنیم که بتوانیم در آنجا با اسلام راحت زندگی کنیم. مسلمانان باید جهانی را ایجاد کنند که در آن عدالت حاکم باشد و به حبشه مهاجرت کنند. مسلمانانی که رسول خدا را الگوی خود قرار دهند در دنیا به عزت خواهند رسید. عزت خواهند یافت، با عزت روی زمین راه خواهند رفت. زیرا هنگامی که مشرکان مکه، مال و منال دنیوی را به رسول خدا عرضه کردند، رسول خدا در پاسخ شان این جمله را فرمود: «اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهید، هرگز از بندگی خدا و انجام دستورات الهی و تبیین اسلام دست برنمی‌دارم.» او زندگی با مسلمانان را به مشرکان ترجیح داد.تمام مال و دارایی خود را ترک کرد و به شهرهایی که برادری در آن بود نقل مکان کرد و آن را هجرت نامید.
         ما مسلمانان چه زمانی هجرت خواهیم کرد؟ چه بر سر این مسلمانان می‌آید به جوامعی مهاجرت می‌کنند که در آن با اسلام زندگی نمی‌شود و اذان گفته نمی‌شود، مسلمانان در آن مطرود و حقیر هستند، جایی که مشرکان و کافران زندگی می‌کنند؟ فأین تذهبون.
        ای مسلمانان این مسیر به کدام سمت‌وسو روان است؟ مسیر ما باید به سوی اسلام و قرآن و الله باشد و تنها غایت و هدف یک مسلمان در روی زمین مبارزه کردن است تا فتنه و فساد در دنیا از بین برود و دین (سبک زندگی) فقط برای خدا باشد.

Be the first to comment .

* * Required fields are marked